• شعری از رسول یونان

    عـشـق! آدم را به جاهای ناشناخته میبرد. مثـلا به ایستــگاههای متـروک به خلـوتِ زنگ زده ی واگنها به شهری که فقط آن را در خواب دیده… وقتی عاشق شدی، ادامه این شعر را، تو خواهی نوشت…! رسول یونان و شعر جنجالیش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر تو بی بدیل بودی

    اما، ما فراوان و بیهوده و تلخی قصه از اینجا آغاز می شد از ما گذشتی مثل ماه از پنجره های تاریک تو همه چیز ما بودی و ما هیچ چیز تو نبودیم! رسول یونان و شعر جالبش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • رسول یونان و شعر جذابش

    کنار دریا عاشق باشی عاشق‌تر می‌شوی و اگر دیوانه دیوانه‌تر. این خاصیت دریاست به همه چیز وسعتی از جنون می‌بخشد شاعران از شهرهای ساحلی جان سالم به در نمی‌برند. رسول یونان و شعر باحالش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر وقتی می‌خواهی بروی

    آسمان، صاف است راه‌ها، هموار ترن‌ها مدام سوت می‌کشند همین‌طور کشتی‌ها اما وقتی می‌خواهی بیایی دریاها، طوفانی می‌شوند آسمان‌ها، ابری و راه‌های زمینی را نیز برف می‌بندد دوست دارم بیایی اما نیا! دنیا به هم می‌ریزد! رسول یونان و شعر جالب و جالبش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر پند آموز رسول یونانی

    تو ماه را بیشتر از همه دوست می‌داشتی و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می‌آورد می‌خواهم فراموشت كنم اما این ماه با هیچ دستمالی از پنجره‌ها پاك نمی‌شود .. رسول یونان و شعر زیبایش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر مانده‌ام چگونه تو را فراموش کنم

    اگر تو را فراموش کنم سالهایی را نیز که با تو بوده‌ام فراموش کنم دریا را فراموش کنم و کافه‌های غروب را باران را اسبها و جاده‌ها را باید دنیا را، زندگیم را و خودم را نیز فراموش کنم تو با همه چیز درآمیخته‌ای رسول یونان و شعر پند آموزش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر قول بده که خواهی آمد

    اما هرگز نیا! اگر بیایی همه چیز خراب می‌شود دیگر نمیتوانم اینگونه با اشتیاق به دریا و جاده خیره شوم من خو کرده ام به این انتظار به این پرسه زدن ها در اسکله و ایستگاه اگر بیایی من چشم به راه چه کسی بمانم. . . رسول یونان و شعر بی نهایت زیبایش ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر پاییز در راه است “کایابای”!

    دوباره قصه‌ات مردان کافه را دور هم جمع می‌کند به شب‌ها درازا می‌بخشد و ما باز باید هر صبح پرهای تو را از روی میز جمع کنیم کمی به فکر خودت باش! این قدر در کنایه‌ها و استعاره‌ها آشیانه مکن آسیب می‌بینی همیشه گلوله از سرب نیست گاه لبخندی‌ست آلوده به تحقیر بی‌آنکه بفهمی در خون خود غرق می‌شوی پرواز کن برو بگریز از ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر بدهکار هیچ کس نیستم

    جز همین ماه که از پشت میله ها می گذرد که می توانست از اینجا نگذرد و جایی دیگر مثلآ در وسط دریایی خیال انگیز بچسبد به شیشه کابین یک تاجر پول دار بدهکار هیچ کس نیستم جز همین ماه که تو را به یادم می آورد. رسول یونان و شعر جدیدش ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر باحال بارانی که روی این شهر می بارد

    یک شب روی استانبول نیز خواهد بارید همین طور روی لندن پراگ و یا باکو هر کجا باشی یک شب به یاد نخستین دیدار دل تو نیز خواهد شکست مثل دل من زیر بارانی از ابر خاطره ها می بارد رسول یونان و شعر جالبش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر یک خرس مخملی خریده ام

    برای دختری که ندارم … یک عینک برای پدری که چشمهایش دیگر نمی بیند … و حالا می رَوَم برای او که نیست ، گل نسرین بچینم … شاد یا غمگین ، زندگی ، زندگیست … و اگر فردا برای شکار پلنگ به دریا رفتم، تعجّب نکنید!… .::. رسول یونان .:: و شعر جالبش ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر هرشب خواب می بینم

    سقوط می کنم از یک آسمانخراش و تو از لبه آن خم می شوی و دستم را می گیری سقوط می کنم هرشب از بام شب و اگر تو نباشی که دستم را بگیری بدون شک صبحگاه جنازه ام را در اعماق دره ها پیدا می کنند… رسول یونان و شعر جالبش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • این شعــــر یک زیر سیـگاریست

    مرا در آن خامــــوش کرده اند به همین خاطر خاکسترش مایل به خون است یک نفـر مرا مثـــل سیگـــــار روی لبـــش گذاشت و تا انتهــــا کشـــیــــد … رسول یونان و شعر سیگاریش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • دریا بالا آمد آنقدر که فکر نمی آید (شعر)

    در قاب پنجره جای گرفت نمی دانم شاید هم پنجره پایین رفت تا دریا را به من نشان بدهد بالاخره از این اتفاق ها می افتد وقتی که تو باشی. حالا که نیستی من به پرندگان حق می دهم که نخوانند همین طور به خورشید که مضحک و منگ مثل یک دلقک دیوانه از کوچه ها بگذرد… رسول یونان و شعر جدید و جالبش ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر اگر تو نبودی عشق نبود

    همین طور اصراری برای زندگی اگر تو نبودی زمین یک زیر سیگاری گلی بود جایی برای خاموش کردن بی حوصلگی ها اگر تو نبودی من کاملاً بیکار بودم هیچ کاری در این دنیا ندارم جز دوست داشتن تو رسول یونان و شعر زیبایش ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • آسمانخراش ها و شعر جالبش

    تماشای آسمان را از ما گرفته بودند بمب های عمل نکرده گشت و گذار درصحرا را دریا نیز استخر خصوصی دیکتاتورها بود این دنیا به درد ما نخورد ما در رویا هایمان زندگی کردیم رسول یونان و شعر باحالش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر داشتم از این شهر میرفتم

    صدایم کردی جا ماندم از کشتی ای که رفت و غرق شد البته… این فقط می تواند یک قصه باشد در این شهر دود و آهن دریا کجا بود که من بخواهم سوار کشتی شوم و… تو صدایم کنی فقط می خواهم بگویم تو نجاتم دادی تا اسیرم کنی از : رسول یونان این اشعار   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر اما من برایت چای می ریزم

    دیروز هم نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم دوست داری بخند دوست داری گریه کن و یا دوست داری مثل آینه مبهوت باش مبهوت من و دنیای کوچکم دیگر چه فرق می کند باشی یا نباشی من با تو زندگی می کنم از: رسول یونان و شعر زیبایش ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴