• شعر میز قهوه‌خانه و چایی که مدتی‌ست

    هی فکر می‌کنم به شمایی که مدتی‌ست… «یک لنگه کفش» مانده به جا از من و تویی در جستجوی «سیندرلایی» که مدتی‌ست… با هر صدای قلب، تو تکرار می‌شود ها! گوش کن به این اُپرایی که مدتی است… هر روز سرفه می‌کنم اندوه شعر را آلوده است بی‌تو هوایی که مدتی‌ست… … دیگر کلافه می‌شوم و دست می‌کشم از این ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر چیزی نشسته‌ام بنویسم بر این ورق

    چیزی كه سال‌هاست تو آن را نگفته‌ای جز با زبان شاخه گل و جلد زرورق   هر وقت حرف می‌زدی و سرخ می‌شدی هر وقت می‌نشست به پیشانی‌ات عرق   من با زبان شاعری‌ام حرف می‌زنم با این ردیف و قافیه‌های اجق وجق   این بار از زبان غزل كاش بشنوی دیگر دلم به این همه غم نیست مستحق   من رفتنی شدم، تو زبان باز ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر غم که می آید در و دیوار شاعر می شود

    می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی خط کش و نقاله و پرگار ، شاعر می شود   تا چه حد این حرفها را می توانی حس کنی حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می شود   تا زمانی با توام ، انگار شاعر نیستم از تو تا دورم ، دلم انگار شاعر می شود   باز می پرسی چطور اینگونه شاعر شد دلت ؟ تو دلت را جای من بگذار ، شاعر می شود   گرچه می دانم نمی دانی چه ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر گریه كردم گریه هم این‌بار آرامم نكرد

    روستا از چشم من افتاد، دیگر مثل قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نكرد   بی تو خشكیدند پاهایم كسی راهم نبرد درد دل با سایه و دیوار آرامم نكرد   خواستم دیگر فراموشت كنم، اما نشد خواستم، اما نشد، این كار آرامم نكرد   سوختم آنگونه در تب، آه! از مادر بپرس دستمال تب بر نمدار آرامم نكرد   ذوق شعرم را كجا بردی كه بعد از ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر این روزها سراسر من درد می‌کند

    قلبت که … نیمه‌ی چپ من تیر می‌کشد تب کرده، نیم دیگر من درد می‌کند   تحریک می‌کند عصب چشم‌هام را چشمی که در برابر من درد می‌کند   شاید تو وصله‌ی تن من نیستی، چقدر جای تو روی پیکر من درد می‌کند   هی سعی می‌کنم که تو را کیمیا کنم هی دست‌های مس‌گر من درد می‌کند   دیر است پس چرا متولد ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر می‌شوم بی‌اعتنا دیگر به خیلی چیزها

    تا چه پیش آید برای من نمی‌دانم هنوز دوری از تو می‌شود منجر به خیلی چیزها   غیر معمولی است رفتار من و شک کرده است ـ چند روزی می‌شود ـ مادر به خیلی چیزها   عکس‌هایت، نامه‌هایت، خاطرات کهنه‌ات می‌زنند اینجا به روحم ضربه خیلی چیزها   هیچ حرفی نیست دارم کم‌کم عادت می‌کنم من به این افکار ضجرآور، به خیلی ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت

    روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا افتاد روی میز ورق‌های سرنوشت فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو تا کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا… تا آفتاب زد همه جا تار شد برام دنیا چه‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا، از خواب می‌پریم که این ماجرا فقط یک ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد

    نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟ چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد … رها کنی، برود، از دلت جدا باشد به آنکه دوست‌ترش داشته … به آن برسد رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطه‌ی جهان ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست

    آنقدر تنهایم که حتی دردهایم دیگر شبیهِ دردهای هیچ کس نیست   حتی نفس‌های مرا از من گرفتند من مرده‌ام در من هوای هیچ کس نیست   دنیای مرموزی‌ست ما باید بدانیم که هیچ‌کس اینجا برای هیچ‌کس نیست   باید خدا هم با خودش روراست باشد وقتی که می‌داند خدای هیچ‌کس نیست   من می‌روم هر چند می‌دانم که دیگر پشت ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر تمام ترسم از این آبروی لعنتی است

    شبی می‌آیم و دل می‌زنم به دریاها و این بزرگترین آرزوی لعنتی است   زمین چه می‌شود … آه ای خدای جادوگر! بگو چه در پی این کهنه‌گوی لعنتی است   زمان به صلح و صفا ختم می‌شود، هرچند زمین پر از بشر تندخوی لعنتی است   چگونه سنگ شوم تا مرا ترک نزنند که هرچه سنگ در این سمت‌وسوی لعنتی است …   چگونه سنگ شوم ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود

    دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود   تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای از آسمان فاصله نازل نمی‌شود   خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم آیا کسی زِ پنجره داخل نمی‌شود؟   می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود   تا نیستی تمام غزل‌ها معلّق ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعری از رسول یونان

    عـشـق! آدم را به جاهای ناشناخته میبرد. مثـلا به ایستــگاههای متـروک به خلـوتِ زنگ زده ی واگنها به شهری که فقط آن را در خواب دیده… وقتی عاشق شدی، ادامه این شعر را، تو خواهی نوشت…! رسول یونان و شعر جنجالیش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر تو بی بدیل بودی

    اما، ما فراوان و بیهوده و تلخی قصه از اینجا آغاز می شد از ما گذشتی مثل ماه از پنجره های تاریک تو همه چیز ما بودی و ما هیچ چیز تو نبودیم! رسول یونان و شعر جالبش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • رسول یونان و شعر جذابش

    کنار دریا عاشق باشی عاشق‌تر می‌شوی و اگر دیوانه دیوانه‌تر. این خاصیت دریاست به همه چیز وسعتی از جنون می‌بخشد شاعران از شهرهای ساحلی جان سالم به در نمی‌برند. رسول یونان و شعر باحالش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر وقتی می‌خواهی بروی

    آسمان، صاف است راه‌ها، هموار ترن‌ها مدام سوت می‌کشند همین‌طور کشتی‌ها اما وقتی می‌خواهی بیایی دریاها، طوفانی می‌شوند آسمان‌ها، ابری و راه‌های زمینی را نیز برف می‌بندد دوست دارم بیایی اما نیا! دنیا به هم می‌ریزد! رسول یونان و شعر جالب و جالبش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر پند آموز رسول یونانی

    تو ماه را بیشتر از همه دوست می‌داشتی و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می‌آورد می‌خواهم فراموشت كنم اما این ماه با هیچ دستمالی از پنجره‌ها پاك نمی‌شود .. رسول یونان و شعر زیبایش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر مانده‌ام چگونه تو را فراموش کنم

    اگر تو را فراموش کنم سالهایی را نیز که با تو بوده‌ام فراموش کنم دریا را فراموش کنم و کافه‌های غروب را باران را اسبها و جاده‌ها را باید دنیا را، زندگیم را و خودم را نیز فراموش کنم تو با همه چیز درآمیخته‌ای رسول یونان و شعر پند آموزش   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر قول بده که خواهی آمد

    اما هرگز نیا! اگر بیایی همه چیز خراب می‌شود دیگر نمیتوانم اینگونه با اشتیاق به دریا و جاده خیره شوم من خو کرده ام به این انتظار به این پرسه زدن ها در اسکله و ایستگاه اگر بیایی من چشم به راه چه کسی بمانم. . . رسول یونان و شعر بی نهایت زیبایش ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴