• مردی که همسرش گوش هایش سنگین بود!

    مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است.به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • حکایت سگ در خانه اش تازی می شود چیست؟

    این مثل را در مورد اشخاص خسیس و برای ارائه میزان خست و لئامت آنان ایراد می كنند. آورده اند كه… شخصی در دهی به میهمانی رفت . كدخدا بسیار خسیس بود و آنگونه كه شایسته میهمان نوازی بود ، نسبت به وی رفتار نمی كرد و مخصوصاً از نظر خورد و خوراك ، لوازم آسایش او را فراهم نمی ساخت . میهمان همواره در صدد بود كه نیشی بر دل او بزند و در بین ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعری برگزیده از فخرالدین عراقی

    ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم باری، بیا که جان را در پای تو فشانم این هم روا ندارم کایی برای جانی بگذار تا برآید در آرزوت جانم بگذار تا بمیرم در آرزوی رویت بی روی خوبت آخر تا چند زنده مانم؟ دارم بسی شکایت چون نشنوی چه گویم؟ بیهوده قصه‌ی خود در پیش تو چه خوانم؟ گیرم که من نگویم لطف تو خود نگوید کین خسته چند نالد هر شب بر آستانم؟ ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • حکایت جالب و خواندنی دروغ در لباس حقیقت!

    روزی دروغ به حقیقت گفت: میل داری با هم به دریا برویم و شنا کنیم؟ حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد. آن دو با هم به کنار ساحل رفتند. وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد. دروغ حیله گر لباسهای او را پوشید و رفت. از آن روز همیشه حقیقت عریان و زشت است، اما دروغ درلباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود. ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر منتخب ایرج میرزا برای قلب مادر

    داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌ که‌ کُند مادرِ تو با من‌ جنگ هر کُجا بیندم‌ از دور کُند چهره‌ پر چین‌ و جبین‌ پُر آژنگ با نگاهِ غضب‌ آلود زند بر دلِ نازکِ‌ من‌ تیرِ‌ خدنگ مادرِ سنگ‌دلت‌ تا زنده‌ست‌ شهد در کامِ من‌ و توست‌ شَرنگ نشوم‌ یکدل‌ و یکرنگ‌ تو را تا نسازی‌ دلِ او از ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • داستان بسیار جالب و خواندنی از آلزایمر مادر

    چمدونش را بسته بودیم،با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود کلا یک ساک داشت ، کمی نون روغنی، آبنات، کشمش ،چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی … گفت: “مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!” گفتم: “مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.” گفت: “کیا منتظرن؟ ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر رمانتیک و عاشقانه به شب های جدایی

    به شبهای جدایی بسکه با یاد تو خو کردم دل از غم سوخت لیک ازدیده کسب آبرو کردم   ز مهر ومه از آن گفتم بود روی تو روشن تر که با مهر و مهت یک روز و یک شب روبرو کردم   مگر سر زد نسیم صبحدم از سنبل مویت که از بویش مشام جان و دل را مشکبو کردم   بیان حال خود میکردم و توصیف جانان را بهر مجلس که از مجنون و لیلی گفتگو کردم   دم پیر ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • آشنایی با ضرب المثل زیر پای کسی را جارو کردن

    هنگامی که کسی را از شغل و کاری که داشته است اخراج کنند، به صورت کنایه درباره ی او می گویند: «زیر پایش را جارو کردند». در گذشته که میز و صندلی و مبل و از این قبیل وجود نداشت، ساکنان خانه اغلب بر روی فرش اتاق می نشستند. فرش اتاق ها در خانه ی ثروتمندان از جنس قالی و در خانه ی افراد میانه حال از نمد و در خانه ی فقیران از حصیر و زیلو ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • اشعار بسیار زیبای نوروزی از شاعران بزرگ

    ز باغ‌ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید تو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنار آید چو اندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید تو را مه‌مان ناخوانده به روزی صد هزار آید کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آید چنان دانی که هر کس را همی زو بوی یار آید بهار امسال ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • زیباترین کتاب جهان معرفی شد

    روابط عمومی بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان اعلام کرد، این اثر که به قلم محمدرضا بایرامی نوشته و پاییز سال جاری توسط انتشارات عصر داستان روانه بازار شده است، توانسته لوح تقدیر پنجاه‌ویکمین دوره جایزه جهانی زیباترین کتاب را برای اولین‌بار از آن کتابی از ایران کند. 14 اثر برگزیده نهایی این دوره از جایزه لایپزیک که از میان 576 ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • حرف های زیادی برایت داشتم اما…

    دنیایم پر از ترس بود! پر از دلهره … همیشه از چشمانت می ترسیدم … زل زدن به آنها جرات می خواهد و جسارت که هیچکدامشان در من نیست! این بار داد زدم در سالروز زیباترین روز عمرم که” تو خاص منی” نمی دانم شنیدی یا نه حس کردی یا نه تپش های قلبم را یا صدای شماره های نفسم را؟ میدانی خاص من! حرفهای زیادی داشتم برایت اما باز هم صدای ما ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر زیبای کودکانه آقا پلیسه

    شعر آقا پلیسه شبا که ما میخوابیم آقا پلیسه بیداره ما خواب خوش میبینیم اون دنبال شکاره آقا پلیس زرنگه با دزدا خوب میجنگه ما هم اونو دوست داریم بهش احترام میزاریم!! ******************* آقا پلیسه اونیکه شبا بیداره , لباس یشمی داره مواظب شهر ما , مواظب خونه هاست پلیسه مهربونه ,همیشه خوش زبونه اونکه تفنگ داره , کلاه و فشنگ داره با آدمای ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • چگونه دل مرد بد اخلاق را به دست آوریم؟ (داستانک)

    زن نمی دانست که چه بکند؛ خلق و خوی شوهرش از این رو به آن رو شده بود قبل از این می گفت و می خندید، داخل خانه با بچه ها خوش و بش می کرد اما چه اتفاقی افتاده بود که چند ماهی با کوچکترین مسئله عصبانی می شود و سر دیگران داد و فریاد می کند؟ آن مرد مهربان و بذله گو الآن به آدمی ترسناک و عصبی مزاج تبدیل شده است. زن هر چه که به ذهنش می رسید و هر ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • داستان کوتاه و آموزنده وسوسه شیطان

    مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد ودر همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.. یک ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • اشعار زیبای حافظ درباره بهار

    نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است حیف باشد که ز کار همه غافل باشی نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف گر شب و روز در این قصه مشکل ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • با لبخند بدهکاری هایمان را صاف کنیم!

    ایستاده‌ام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت. از مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار نیست از آن چیزی که می‌جوی و می‌بلعی لذت ببری، بیزارم. به اعتقاد من حتی وقتی درب باک ماشین را باز می‌کنی تا معده‌اش را از بنزین پر کنی، ماشین چنان لذتی می‌برد و چنان کیفی می‌کند که ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • عید نوروز با مامان و بابا (شعر کودکانه)

    از تويِ يك مغازه ، بابا ، بازم قراره برايِ هفت سينِ عيد ، شيريني بياره مامانِ مهربونم ، امسال بازم دوباره برايِ عيدِ نوروز ، سفره مي ذاره سنجد و سيب و سركه،كنارِ سير و سبزه با سمنو و سماق ، به يادِ ما مياره بعد از گذشتِ يك سال ، بازم بهاره تعطيلاتِ نوروزي كنارِ مامان،بابا،چه كيفي داره ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • اشعاری درباره بهار از فریدون مشیری

    هوا هوای بهار است و باده باده ء ناب به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب در این پیاله ندانم چه ریختی ، پیداست که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب فرشته روی من ، ای آفتاب صبح بهار مرا به جامی از این آب آتشین دریاب به جام هستی ما ، ای شراب عشق بجوش به بزم ساده ما ، ای چراغ ماه بتاب گل امید من امشب شکفته در بر من بیا و یک نفس ای چشم ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴