• سهراب سپهری و شعر زیبایش

    آه، در ایثار سطح ها چه شکوهی است ! ای سرطان شریف عزلت! سطح من ارزانی تو باد! یک نفر آمد تا عضلات بهشت دست مرا امتداد داد یک نفر آمد که نور صبح مذاهب در وسط دگمه های پیرهنش بود از علف خشک آیه های قدیمی پنجره می بافت مثل پریروزهای فکر، جوان بود حنجره اش از صفاف آبی شط ها پر شده بود یک نفر آمد کتاب های مرا برد روی سرم سقفی از تناسب ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر در نهفته ترین باغ ها

    و اینک شاخه نزدیک ! از سر انگشتم پروا مکن . بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست ، عطش آشنایی است . درخشش میوه ! درخشان تر . وسوسه چیدن در فراموشی دستم پوسید . دورترین آب ریزش خود را به راهم فشاند . پنهان ترین سنگ ، سایه اش را به پایم ریخت . و من شاخه نزدیک ! از آب گذشتم ، از سایه بدر رفتم . رفتم ، غرورم را بر ستیغ عقابِ آشیان شکستم و ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر تنها به تماشای چه ای؟

    بالا، گل یك روزه نور. پایین، تاریكی باد. بیهوده مپای، شب از شاخه نخواهد ریخت، و دریچه خدا روشن نیست. از برگ سپهر، شبنم ستارگان خواهد پرید. تو خواهی ماند و هراس بزرگ. ستون نگاه، و پیچك غم. بیهوده مپای. برخیز، كه وهم گلی، زمین را شب كرد. راهی شو، كه گردش ماهی، شیار اندوهی در پی خود نهاد. زنجره را بشنو: چه جهان غمناك است، و خدایی نیست، ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر زندگی رسم خوشایندی است‌

    زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ‌، پرشی دارد اندازه عشق‌. زندگی چیزی نیست ، كه لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود. زندگی جذبه دستی است كه می چیند. زندگی نوبر انجیر سیاه ، كه در دهان گس تابستان است‌. زندگی ، بعد درخت است به چشم حشره‌. زندگی تجربه شب پره در تاریكی است‌. زندگی حس غریبی است كه یك مرغ مهاجر دارد. زندگی سوت قطاری ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر بزرگ بود و از اهالی امروز بود

    و باتمام افق های باز نسبت داشت و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد و او به شیوه باران پر از طراوت تکرار بود و او به سبک درخت ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • سهراب سپهری و شعر جذابش

    در نهفته ترین باغ ها ،دستم میوه چید و اینک ،شاخه ی نزدیک ! از سر انگشتم پروا مکن . بی تابی انگشتانم شور ربا یش نیست ،عطش آشنایی است . درخشش میوه !درخشان تر وسوسه ی چید ن در فراموشی دستم پوسید دورترین آب ریزش خود را به راهم فشاند پنهان ترین سنگ سایه اش را به پایم ریخت . و من ،شاخه ی نزدیک ! ار آب گذشتم ،از سایه بدر رفتم رفتم ،غرورم ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر جالب چترها را باید بست

    زیر باران باید رفت فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید برد عشق را زیر باران باید جست زیر باران باید با زن خوابید زیر باران باید بازی کرد زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است رخت ها را بکنیم آب در یک قدمی است ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر خواهم آمد ، و پیامی خواهم آورد

    در رگ ها ، نور خواهم ریخت . و صدا خواهم در داد : ای سبدهاتان پر خواب ! سیب آوردم ، سیب سرخ خورشید /   خواهم آمد ، گل یاسی به گدا خواهم داد . زن زیبای جذامی را ، گوشواری دیگر خواهم بخشید . کور را خواهم گفت : چه تماشا دارد باغ ! دوره گردی خواهم شد ، کوچه ها را خواهم گشت ، جار خواهم زد : آی شبنم ، شبنم ، شبنم . رهگذاری خواهد گفت : راستی را ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • از سیر تا پیاز سربازی

    از سیر تا پیاز سربازی سربازی شتری است که می خوابد. پس جای خوابیدنش را شما تعیین کنید. شما روز به روز به فارغ التحصیلی نزدیک می شوید. مدام – مثل اسکارلت برباد رفته – قضیه را به تعویق می اندازید که: فردا درباره اش فکر می کنم. اما فایده ندارد. باید یک بار برای همیشه به آن فکر کنید. بعد همه چیز شروع می شود. و تنها در صورتی تمام خواهد ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر من دراین تاریکی

    فکر یک بره روشن هستم که بیاید علف خستگی ام را بچرد من دراین تاریکی امتداد تر بازوهایم را زیر بارانی می بینم که دعاهای نخستین بشر را ترکرد من در این تاریکی درگشودم به چمنهای قدیم به طلایی هایی که به دیوار اساطیر تماشا کردیم من در این تاریکی ریشه ها را دیدم و برای بته نورس مرگ آب را معنی کردم از : سهراب سپهری است این شعر ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر در یك خواب عجیب

    رو به سمت كلمات باز خواهد شد. باد چیزی خواهد گفت‌. سیب خواهد افتاد، روی اوصاف زمین خواهد غلتید، تا حضور وطن غایب شب خواهد رفت‌. سقف یك وهم فرو خواهد ریخت‌. چشم هوش محزون نباتی را خواهد دید. پیچكی دور تماشای خدا خواهد پیچید. راز ، سر خواهد رفت‌. ریشه زهد زمان خواهد پوسید. سر راه ظلمات لبه صحبت آب برق خواهد زد ، باطن آینه خواهد ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر پشت كاجستان ، برف‌

    جاده یعنی غربت‌. باد، آواز، مسافر، و كمی میل به خواب‌. شاخ پیچك و رسیدن‌، و حیاط‌. من ، و دلتنگ‌، و این شیشه خیس‌. می نویسم‌، و فضا. می نویسم ، و دو دیوار ، و چندین گنجشك‌. یك نفر دلتنگ است‌. یك نفر می بافد. یك نفر می شمرد. یك نفر می خواند. زندگی یعنی : یك سار پرید. از چه دلتنگ شدی ؟ دلخوشی ها كم نیست : مثلا این خورشید، ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر ماه بالای سر آبادی است

    اهل آبادی در خواب روی این مهتابی خشت غربت را می بویم باغ همسایه چراغش روشن من چراغم خاموش ماه تابیده به بشقاب خیار به لب کوزه آب غوک ها می خوانند مرغ حق هم گاهی کوه نزدیک من است : پشت افراها سنجد ها وبیابان پیداست سنگ ها پیدا نیست گلچه ها پیدا نیست سایه هایی از دور مثل تنهایی آب مثل آواز خدا پیداست نیمه شب باید باشد دب کبر آن است : دو ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر نمی‌دانم تابستان چه سالی

    ملخ به شهر ما هجوم آورد، زیانها رساند. من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادی‌ها شدم. راستش را بخواهید، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. وقتی میان مزارع راه می‌رفتم، سعی می‌کردم پا روی ملخ‌ها نگذارم. اگر محصول را می‌خوردند پیدا بود که گرسنه‌اند. منطق من ساده و هموار بود. روزها در آبادی زیر یک درخت دراز می‌کشیدم و ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر شب سردی است و من افسرده

    راه دوری است و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده می کنم تنها از جاده عبور دور ماندند زمن آدمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غمها فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر سحر نزدیک است هر دم این بانگ بر آرم از دل وای این شب چقدر تاریک است خنده ای کو که به دل ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شب را نوشیده ام (شعر)

    و بر این شاخه های شکسته می گریم مرا تنها گذار مرا با رنج بودن تنها گذار مگذار خواب وجودم را پرپر کنم . مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بر دارم و به دامن بی تار و پود رؤیا ها بیاویزم . سپیدی های فریب روی ستون های بی سایه رجز می خوانند طلسم شکسته ی خوابم را بنگر بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته . او را بگو تپش جهنمی مست ! او را بگو ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر به سراغ من اگر می آیید

    پشت هیچستانم پشت هیچستان جایی است پشت هیچستان رگ های هوا، پر قاصدهایی است که خبر می آرند، از گل وا شده ی دورترین بوته ی خاک روی شن ها هم، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح به سر تپه ی معراج شقایق رفتند پشت هیچستان، چتر خواهش باز است تا نسیم عطشی در بن برگی بدود زنگ باران به صدا می آید آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی، ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر هر کجا هستم باشم

    آسمان مال من است پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت ؟ از: سهراب سپهری و شعر جالبش ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴