• شعر کوتاهی از گئورگ تومانیان

    صبح تو را در فروشگاه دیدم هلو و زردآلو سوا می‌كردی گفتی برای یك مهمان است. تمام روز در انتظار زنگ تلفن بودم. گئورگ تومانیان آن را سروده است ترجمه: واهه آرمن   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر در زیر پوشش امور روزانه

    ناگفته ها را آشکار کنید در پس هر قاعده جاری بیهودگی را باز شناسید بر کوچکترین حرکت با بدگمانی بنگرید هر چند ظاهرش ساده باشد عادت مرسوم را به سادگی نپذیرید در آن ضرورتی بجویید مصرا از شما تمنا می کنم در برابر حوادث روزمره نگویید طبیعی است در دورانی که آشفتگی فمان می راند و خون می ریزد و فرمان آشوب می دهد و خود سری جای قانون را می ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر لستر هم با زرنگی آرزو کرد

    دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد بعد با هر کدام از این سه آرزو سه آرزوی دیگر آرزو کرد آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی بعد با هر کدام از این دوازده آرزو سه آرزوی دیگر خواست که تعداد آرزوهایش رسید به 100 یا 200 یا… به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد برای خواستن یه آرزوی دیگر تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به… یک میلیارد و هفت ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر جست و خیز کردن و آواز خواندن

    بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن جست و خیز کردن و آواز خواندن و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر بیشتر و بیشتر در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند عشق می ورزیدند و محبت میکردند لستر وسط آرزوهایش نشست آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا و نشست به شمردنشان تا …… کجا خواهد رفت ای رفیق ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر جالب آرزوهایش را شمردند

    و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند آرزوهایش را شمردند حتی یکی از آنها هم گم نشده بود همشان نو بودند و برق میزدند بفرمائید چند تا بردارید به یاد لستر هم باشید که در دنیای سیب ها و بوسه ها و کفش ها همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد!!! شل سیلور استاین آن را سروده است.   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعری از شل سیلور استاین

    پسر كوچولو گفت: «گاهی وقتها قاشق از دستم می افتد.» پیرمرد بیچاره گفت: «از دست من هم می افتد.» پسر كوچولو آهسته گفت: « من گاهی شلوارم را خیس می كنم.» پیرمرد خندید و گفت: «من هم همینطور» پسر كوچولو گفت: « من اغلب گریه می كنم» پیرمرد سر تكان داد: «من هم همین طور» پسر كوچولو گفت: « از همه بدتر ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعری از مارگارت اتوود

    آن لحظه كه پس از چندین سال كار سخت و سفری دور و دراز در میانه اتاقت می ایستی در خانه نیم هكتاری ات در جزیره نفسی از ته دل می كشی “بالاخره رسیدم. این جا خانه من است.”   درست در همان لحظه درختان بازوانشان را از گردا گرد تو برمی چینند، پرندگان آواز خود را پس می گیرند، صخره ها كمر می خمانند و فرو می ریزند، و هوا چون موجی پس ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر به كجا می روی ای زندانبان زیبا

    با این كلید آغشته به خون می روم تا زنی را كه دوست دارم رها كنم اگر هنوز وقتی مانده باشد زنی كه دربندش كرده ام از روی مهر, بی رحمانه در پنهان ترین هوسم در ژرف ترین عذابم در دروغ های آینده در حماقت سوگندها می خواهم رهایش كنم می خواهم رها باشد و حتا فراموشم كند و حتا برود و حتا برگردد و دوباره دوستم بدارد یا دیگری را دوست بدارد اگر دیگری ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعری از عزیز نسین

    حدس می‌زنم که خواهی گریخت التماس نمی‌کنم از پی‌ات نمی‌دوم اما صدایت را در من جا بگذار! می‌دانم که از من دل می‌کنی راهت را نمی‌بندم اما عطر موهایت را در من جا بگذار! می‌دانم که از من جدا خواهی شد خیلی ویران نمی‌شوم از پا نمی‌افتم اما رنگت را در من جا بگذار! احساس می‌کنم تباه خواهی شد و من خیلی غمگین می‌شوم ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر زیبای دیگر از یک لیوان نخواهیم خورد

    دیگر بوسه‌های صبحگاهی نخواهند بود و تماشای غروب از پنجره نیز تو با خورشید زندگی می‌کنی من با ماه چه کرده است در ما ولی فقط یک عشق زنده است برای من، دوستی وفادار و ظریف برای تو دختری سرزنده و شاد اما من وحشت را در چشمان خاکستری تو می‌بینم توئی که بیماری‌ام را سبب شده‌ای دیدارها کوتاه و دیر به دیر در شعر من فقط صدای توست ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر زیبای پیش از آنکه پرده فرو افتد

    پیش از پژمردن آخرین گل بر آنم که زندگی کنم بر آنم که عشق بورزم برآنم که باشم در این جهان ظلمانی در این روزگار سرشار از فجایع در این دنیای پر از کینه نزد کسانی که نیازمند منند کسانی که نیازمند ایشانم کسانی که ستایش انگیزند تا در یابم شگفتی کنم باز شناسم که ام که میتوانم باشم که میخواهم باشم؟ تا روزها بی ثمرنماند ساعت ها جان یابد ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر کوتاهی از تورگوت اویار

    یک دست در جیب چپ دست دیگر در جیب راست.. این اندوه ِ آشنا، تصویر پاییز ست تورگوت اویار آن را سروده است ترجمه: سیامک تقی زاده ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر زیبایی از چارلز بوکفسکی

    باید باور کنیم تنهایی تلخ‌ترین بلای بودن نیست، چیزهای بدتری هم هست، روزهای خسته‌ای که در خلوت خانه پیر می‌شوی… و سال‌هایی که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است. تازه تازه پی می‌بریم که تنهایی تلخ‌ترین بلای بودن نیست، چیزهای بدتری هم هست: دیر آمدن! دیر آمدن! این شعر زیبا از : چارلز بوکفسکی ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر زیبا از برتولت برشت

    میخواهم با کسی بروم که دوستش دارم.. نمیخوام بهای همراهی را با حساب و کتاب بسنجم، یا در اندیشه ی خوب و بدش باشم، نمیخوام بدانم دوستم میدارد یا نمیدارم.. میخواهم بروم با کسی که دوستش میدارم… Ich will mit dem gehen , den ich liebe Ich will nich ausrechene , was es kostet Ich will nicht anchdenken , ob es gut ist Ich will nicht wissen , ob er mich liebt Ich will mit ihm gehen , den ich liebe برتولت برشت این شعر را ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعری از ﭼﺎﺭﻟﺰ ﺑﻮﮐﻮﻓﺴﮑﯽ

    ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺮﯾﺨﺘﻢ، ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻡ، ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﻣﺸﺮﻭﺑﺎﺕ ﺍﻟﮑﻠﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ: ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﻔﺘﺪ، ﻣﯿﻨﻮﺷﯽ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ … ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﻮﺑﯽ ﻣﯿﻔﺘﺪ، ﻣﯿﻨﻮﺷﯽ ﺗﺎ ﺟﺸﻦ ﺑﮕﯿﺮﯼ … ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻩ، ﻣﯿﻨﻮﺷﯽ ﺗﺎ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • صائب تبریزی و سروده ی نابش

    که هر سطری را به خود از درد چون طومار می پیچد ازین بستان سرا با دست خالی می رود بیرون سبک دستی که بر هر دامنی چون خار می پیچد به دور چشم او انگشت زنهاری است هر مژگان که از بیمار بدخو روز و شب غمخوار می پیچد مخور صائب فریب فضل از عمامه زاهد که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد صائب تبریزی این شعر را سروده است   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر زیبای دربدر همیشگی

    خاک تمام جاده هاس ، جامه ی کهنه ی تنم هزار راه رفتم ، هزار زخم خوردم تا تو مرا زنده کنی ، هزار بار مرده ام شب از سرم گذشته بود در شب من شعله زدی برای تطهیر تنم صاعقه وار آمده ای قلندرم ، قلندرم گمشده ی دربدرم فروتر از خاک زمین از آسمان فراترم قلندرانه سوختم ، لب از گلایه دوختم برهنگی خریدم و خرقه ی تن فروختم هوا شدی نفس شدم تیشه زدی ، ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر زیبای قلندرم قلندرم

    تهی ز قهر و کین شدم برهنه چون زمین شدم مرا تو خواستی این چنین ببین که این چنین شدم سپرده ام تن به زمین خون به رگ زمان شدم سایه صفت در پی تو راهی لامکان شدم هیچ شدم تا که شوم سایه ی تو وقت سفر مرا به خویشتن بخوان به باغ آیینه ببر اردلان سرافراز این شعر را سروده است   ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴