• قدرت کلمات (داستان)

    چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند . بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قور باغه دیگر گفتند که چاره ای نیست ، شما به زودی خواهید مرد . دو قورباغه ، این حرف ها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند . اما ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • کساد ادبی و ادبیات کساد

    مسلما دوران ما را می توان یک «خمیازه ی فرهنگی ـ هنری» دانست. به همین خاطر ممکن نیست که بخواهی از هنر و ادبیات بنویسی و از این خمیازه ی کذایی سخن به میان نیاوری. چنین خمیازه ای نباید به حال خود رها گردد، بلکه باید به شیوه ای انتقادی به آن نگریسته شود. این یادداشت تلاشی ست در این جهت. مسئله دیگر کساد ادبیات ما نیست، مسئله این است ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • در جدال رنگ و استعاره

    ● یک «من بسته ی آنم که پری باز نکردم ‎/ راهی به فراسوی خود آغاز نکردم ‎/ نامم زچه در دفتر ایام بماند ‎/ در معرکه ی عشق که اعجاز نکردم ‎/ شرمنده ی آنم که پس از این همه «بودن» ‎/ یک پنجره را سوی «شدن» باز نکردم ‎/ در قاب قفس غربت تصویر من افتاد ‎/ روزی که به همراه تو پرواز نکردم! ‎/ این راز دلم بود که گفتم به تو ای ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعر غربی، شعر ما

    بحث و جدل در مورد شعر نوی فارسی در وبلاگستان فارسی، بحثی داغ است. نگاه نوی "محمد آزرم" به این موضوع را در ادامه می خوانیم:"شیفتگی در برابر آثار ادبی غرب، خاصه محصول مکتب "سوررآلیسم" که در اروپا جای بحث فراوان است و عدم توجه به نکته ها و گنجینه های گرانبهای شعر پارسی از بیماری ها و بی قیدی های غم انگیز شعر امروز است. آیا تقلید کورکورانه ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • عشقی با شهریار

    از سال‌های خیلی دور یا بهتر بگویم دوران دبیرستان، با شعر و ادب پیوند محبت داشتم ناگسستنی و اُنس و الفتی وصف نشدنی، مجلات و مطبوعات آن زمان تعدادشان محدود بود و امثال من هم توان لامز برای خریدنشان را نداشتیم، البته بیشتر به شوق مطالعه صفحات ادبی آنها، فرصت‌هایی پیش می‌آمد، به کتابخانه‌های عمومی و کتابخانه «آستان قدس ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • رده بندی كتابشناختی بلیس

    رده بندی كتابشناختی(هنری اولین بلیس ، 1870-1955) رده بندی كتابشناختی توسط هنری اولین بلیس پایه ریزی شد. انتشاراین طرح 13سال طول كشید، از سال 1940تا1953. ویرایش اول آن در4 جلد توسط كمپانی ویلسون منتشر شد.ویرایش جدید این رده بندی در 1977 توسط جك میلز انتشار یافت. در حال حاضر همه طرحهای آن منتشر نشده است. گرچه رده بندی كتابشناختی به صورت گسترده ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شعری برای خدا

    به همین سادگی رفتی بی خداحافظی سهم تو شد دنیای تازه و سهم من شد اشك وتنهایی چشمهای نازنینت را بستی بدون اینكه كنارت باشم دیر شد دیر آمدم خیلی دیر اما غریب اما ناتوان ،اما بهت زده از روزی كه رفتی هر روز خودم را نمی بخشم به خاطر آن همه سال دوری و صبوری ،به خاطر آن همه نبوسیدن و نبوییدن كاش بودی تا مقابلت زانو بزنم تا به اندازه ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • درباره سعدی چه می‏توان گفت؟

    سعدی شیرازی؛ شاعری است در عرصه اجمال و راز؟ یا نویسنده‏ای نوآور و خلاق كه سودای معرفتش از كویی به كویی و از شهری به شهری می‏كشاند؟ یا عاشقی كه درد دوری و دیدار یار غزل‌خوانش می‏كند؟ یا سیاحی كه آرزومند دیدار آثار بدیع جهان است؟ باری! سعدی زندگی را در سایه نام دوست محو كرده است. سعدی تخلص و شهرت «ابوعبدالله مشرف به ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • ملاقات با خدا

    ظهر یک روز سرد زمستانی ، وقتی پروین به خانه برگشت، پشت در پاکت نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره ی پست روی آن بود. فقط نام و آدرسش روی پاکت نوشته شده بود. او با تعجب پاکت را باز کرد و نامه ی داخل ان را خواند: " پروین عزیزم، عصر امروز به خانه ی تو می ایم تا تو را ملاقات کنم . با عشق ، خدا " پروین همان طور که با دست های لرزان ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • دل به دیگری سپرد

    نگاهی به عقربه های ساعت انداخت. تا نیمه شب چند دقیقه بیشتر نمانده بود. سکوت تلخ خانه آزارش می داد. امیر و آرش در خواب بودند. خسته بود، اما پلک هایش روی هم سنگینی نمی کرد. روی کناپه دراز کشیده و با افکارش سر گرم بود. چه خاطرات خوش و روزهای دلنشینش با هم داشتند. یادآوری آن روزها لبخند روی لبهانش نشاند، اما همین که جای خالی سهیل را ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • عاشقانه ترین دعایى كه به آسمان رفت

    یك روز كاملاً معمولى تحصیلى بود. به طرح درسم نگاه كردم و دیدم كاملاً براى تدریس آماده ام. اولین كارى كه باید مى كردم این بود كه مشق هاى بچه ها را كنترل كنم و ببینم تكالیفشان را كامل انجام داده اند یا نه. هنگامى كه نزدیك تروى رسیدم، او با سر خمیده، دفتر مشقش را جلوى من گذاشت و دیدم كه تكالیفش را انجام نداده است. او سعى كرد خودش را پشت سر ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • داستان کوتاه – بیمار روانی

    به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند. من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • مرا فراموش نکنید

    روزی پدری در اتاق خود به شدت سرگرم کار بود و مشغول بررسی نامه ها و تنظیم قرار ملاقات و … بود. به طوری که وقتی دخترش به او نزدیک شد متوجه نشد. دختر پس از کمی سکوت گفت: – بابا چیکار می کنید؟ – دخترم دارم قرار ملاقات هام رو توی دفترم می نویسم. باز مجدداً دختر پس از چند لحظه سکوت گفت: – بابا آیا اسم من هم در اون دفتر هست؟ درسته ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • همه چیز به ما بستگی دارد

    در زندگی هر کدام از ما ممکنه فراز و نشیب­های بسیار زیادی وجود داشته باشه. ممکنه بعضی وقتها ما دچار مشکلاتی بشیم که اکثراً خودمون اونها رو رقم زدیم و زمانیکه با اونها دست و پنجه نرم می­کنیم ممکنه شکست بخوریم و این شکست رو دست تقدیر و سرنوشت و … بدونیم. در صورتیکه اصلاً اینطور نیست. بلکه خود ما همه کارها رو انجام دادیم. بهتره ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • مواظب باشید دست خالی نیایید

    یه سرزمین دو برادر پهلوان زندگی میکردند. برادر بزرگتر به نام فیلیپ برادر کوچک هم رابین بود. در یکی از روزها پادشاه دو برادر را به قصر خود دعوت کرد. پادشاه پس از خوش آمدگویی به آنها گفت که دشمن به مرز شمالی این کشور حمله کرده و شما تنها کسانی هستید که میتونید از ما در برابر دشمنان حفاظت کنید. بعد از تجهیز کردن این دو برادر را راهی این ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • شاد باشید

    روزی دختر جوانی در چمنزاری قدم می­زد و پروانه­ای را لابه­لای بوته خاری گرفتار دید. او با دقت زیاد پروانه را رها کرد و پروانه پرواز کرد و سپس بازگشت و تبدیل به یک پری زیبا شد و به دختر گفت: به خاطر مهربانیت هر آرزویی که داشته باشی برآورده خواهد کرد. . دخترک لحظاتی فکر کرد و گفت: من می­خواهم شاد باشم. پری سرش را جلو­آورد و در گوش ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • کمک به دیگران کمک به خود ماست

    در سال 1974 مجله گاید پست، گزارش مردی را نوشت که برای کوهپیمایی به کوهستان رفته بود. نگهان برف و کولاک او را غافلگیر کرد و در نتیجه راهش را گم کرد. از آنجا که برای چنین شرایطی پوشاک مناسبی همراه نداشت، می­دانست که هر چه سریعتر باید پناهگاهی بیابد. در غیر اینصورت یخ می­زد و می­مرد. علی­رغم تلاشهایش دستها و پاهایش بر اثر سرما کرخت ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴  

  • خودخواهی

    سلام دوستان خوبم. داستان خیلی کوتاهه ولی شاید به زندگیهامون نزدیک باشه! بدکاری هنگام مرگ، ملکه دربان دوزخ را دید. ملکه گفت: کافی است که فقط یک کار خوب کرده باشی تا همان یک کار تو را برهاند. خوب فکر کن. مرد به خاطر آورد که یکبار در جنگلی قدم می­زد. عنکبوتی سر راهش دیده بود و برای این که عنکبوت را لگد نکند راهش را کج کرده بود. ملکه ...

    جزئیات بیشتر / دانلود تاریخ ارسال : ۱۵ مهر ۱۳۹۴